فروغ من فروغ میخواند
روی مبل زخمی
دل من میگرید
مثل کودکی غمگین
شعر و صدا مرا میبرد
به روزگار کودکی
یادش بخیر سرم گرم بود
با تیله های رنگی
من از خودم میپرسم
فروغ و فروغ و فکر من کجا
کودکی و دوری و نزدیکی کجا
درباره این سایت